پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

خورشید زندگی ما

بهار مبارک

نوروز پاسداشت عشق های کوچکی است که زنده مانده اند و روز تعظیم در برابر عشق های بزرگی که عظمت را کوچک می دانند. پس به تو در نوروز سلام می کنم که بزرگترین عشق این کوچکی . . . ...
16 فروردين 1393

عافیت باشهههههه

یه مدت بود پرهام خیلی به حمام علاقه نشون نمیداد چون همیشه من با عجله میشستمش که سردش نشه و سرما نخوره , ظاهرا بهش خوش نمیگذشت , علاوه بر اینکه کلا دوست نداره صورتش خیس بشه , آب بریزه رو موهاش .... تا اینکه چند روز پیش با بابای مهربونش یا به قول خودش بابایان (مخفف بابا جان) پیشنهاد داد پرهامو ببره حمام, پرهام که خوشحال از تجربه جدید و من نگران از اخلاقای خاص پرهام , کلی به باباش سفارش کردم که آب نریزه تو صورتش و سرشو آخر بشوره و ... بعد از چند دقیقه که گذشت من که منتظر شنیدن صدای جیغ و گریه پرهام بودم در کمال تعجب شنیدم دارن باهم آواز میخونن و میخندن!  بعد از یه مدت تقریبا طولانی هم پرهامو با گری...
22 اسفند 1392

موهای کوتاه بهم میاد؟ :)

سلام بعد از کلی وقت اومدم کلییییییی حرف دارم .. ولی نمیدونم از کدوم شیطونیاش بگم برات در حال حاضر پرهام یک پسر شیطون و شیرین زبون و باهوشه...جالب اینه که خونه مامان من از دیوار راست میره بالا ولی خونه مامان باباش به آرومی بازی میکنه نمیدونم به خاطر ماهان(پسر عمه )شیطونشه یا چی.. شاید اونو میبینه غلاف میکنه با اینکه 7 ماه از پرهام کوچکتره ولی ماشاالله... طوری شده که اونجا پرهام معروف به یه پسر آرومه! یادتونه گفتم تا چند وقته دیگه باید بشینیم باهم درد ودل کنیم حالا دیگه پسملی کلی حرف میزنه تازه نصیحتم میکنه!! برای صبحانه سفارش شیر گرم تو نعلبکی میده , میره بشقاب از تو کابینت برمیداره میگه غذا بده, پیاله برمیداره بستنی میخواد ...
13 بهمن 1392

پرهام و کمد لباس

روز تعطیل من و همسرم با خیال راحت نشسته بودیم فیلم میدیدم از پرهام هم خبری نبود میگن وقتی بچه ساکته حتما داره خرابکاری میکنه بعععععله دیگه پرهام خان از موقعیت استفاده کرده بود و رفته بود سراغ کمدش , رفته بود اون بالا لباس هارو از جالباسی در می آوُرد , می ریخت زمین و چوبشو می چید رو هم شما بگید من با این بچه شیطون خرابکار چی کار کنم!؟ ببین چطوری زل زده تو لنز دوربین!! حتما داره با خودش میگه خوب کردم ...
8 دی 1392

مامانی منو دوست داری؟!!

  مامانی منو دوست داری!! پسرگلم دیشب قبل از خواب این جمله قشنگ رو ازم پرسید  ما همیشه بهش میگیم که دوسش داریم ولی تا بحال نشده بود این مدلی ازمون عشقمونو سوال کنه هم تعجب کرده بودم که این سوالو از کجا یاد گرفته هم دلم پر از عشق و شوق شده بود برای هدیه زیبایی که خداوند بهمون داده  خدایا ممنون که مارو لایق این همه محبتت دونستی برای این هدیه زیبا  ...
25 آذر 1392

این روزای پرهام

نمیدونم این روزا چرا انقدر کم پیدا شدم جونم براتون بگهههههه سه شبه که آقا پرهام بدون همراه همیشگیش یعنی شیشه شیرش میخوابه در یک عملیات انتحاری سر شیششو با قیچی زدمو دادم دستش, آخیییییی نازی بچم هم تعجب کرده بود هم بدش اومده بود از شیشه اون شکلی هم ... اصن یه وضی , خلاصه که شب اول به سختی خوابوندمش  از فرداش هم تا میگه شیشه همون شیشه نوک چیدرو بهش نشون میدیم و اونم با زبون شیرینش میگه شیشه خبا(خراب)شده و شیرشو تو لیوان میخوره  و چاییشو تو نعلبکی,  فداش شم خلاصه  که این رو زا پرهام در حال ترک شیشس خدائیش روز اول دلم خیلی براش میسوخت و پشیمون بودم ولی حالا خوشحالم که پسرم به خاطر نبود شیشه غذاشو م...
24 آذر 1392

پسرم چند روز مریض بود

  چند روزِ که نیومدم اینجا خیلی سرم شلوغ بود... هرچی ویروس جدیده میاد دم خونه ما سلامی عرض کنه ایشششششش  پرهام 3 روز تب داشت و هیچی نمیخورد مطلقا هیچی به غیر از شیر, فقط دارو میخورد و میخوابید ....دلم برای شیطونیاش یه ذره شده بود ... خدارو شکر الان دیگه خوب شده و اشتهاش برگشته  الهی به همین وقت عزیز هیچ بچه ای مریض نشه  راستی تو همون حالتم برامون ژست میگرفت تا ازش عکس بگیریم عزییییییزززززم قربون چشمای خمارت بشم   ...
11 آذر 1392

یه توپ دارم قلقلیه...

بععععععله پرهام  یه شعر جدید یاد گرفته همون شعر معروف بچگیه همه بچه های ایرانی یه توپ دارم قلقلیه / سرخ و سفید و آبیه/ میزنم زمین هوامیره ..... ما قسمت اول مصراعو میخونیم پرهام کلمات آخرشو خیلی بامزه ادا میکنه تازشم کلی کلمه جدید مثل قسطنطیه باورتون نمیشه؟ کاش میشد اینجا صداشو میزاشتم خودتون گوش میکردین ... راستی  به شب بخیر میگه شبکه   اولین بار که گفت انقدر بامزه بود , شوخی شوخی اسم شبکه هارو بهش یاد دادیم مثل شبکه خبر, شبکه نسیم, شبکه تماشا و ... خیلی از کلمه شبکه نسیم خوشش اومده حالا هر بار میگیم شب بخیر , میخنده و جواب میده شبکه نسیم    ...
26 آبان 1392

شعر خوانی 2

بالاخره پرهام قانع شد که آقا پلیسا شبا بیدارن , دیگه شعر رو درست میخونه شبا که ما میخوابیم ... آقا پلیسه بیداره  حالا یه داستان تازه شروع شده , بهش میگیم بچه جون برو بخواب همه خوابیدن ... حالا چیکار کنیم آقا پلیسه بیداره , بچه به هوای اون نمیخوابه ******* یه چند وقتی بود خیلی فکرم درگیر از شیشه گرفتن پرهام بود خصوصا تو خواب شب , یه شب که خونه مامانیش من تا 12 شب دنبالش بودم غذا بخوره( آخه تازگیا ریزه خوار شده و بازیگوش , نمیشینه غذاشو کامل بخوره باید دنبالش برم) فرداش تا ظهر خوابید بدون شیر خوردن این شد که آخرشب بهش غذا میدیم حتی به زور  پرهامم میخوابه تا صبح آخیشششششش از شب بیداری راحت شدم ...
16 آبان 1392