پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

خورشید زندگی ما

این روزای پرهام

1392/9/24 17:59
نویسنده : مامان محبوبه
693 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم این روزا چرا انقدر کم پیدا شدمعینک

جونم براتون بگهههههه سه شبه که آقا پرهام بدون همراه همیشگیش یعنی شیشه شیرش میخوابه در یک عملیات انتحاری سر شیششو با قیچی زدمو دادم دستش, آخیییییی نازی بچم هم تعجب کرده بود هم بدش اومده بود از شیشه اون شکلی هم ... اصن یه وضی , خلاصه که شب اول به سختی خوابوندمشniniweblog.com از فرداش هم تا میگه شیشه همون شیشه نوک چیدرو بهش نشون میدیم و اونم با زبون شیرینش میگه شیشه خبا(خراب)شده و شیرشو تو لیوان میخوره Food 3D emoticonو چاییشو تو نعلبکی,Food 3D emoticon فداش شم

خلاصه که این روزا پرهام در حال ترک شیشس خدائیش روز اول دلم خیلی براش میسوخت و پشیمون بودم ولی حالا خوشحالم که پسرم به خاطر نبود شیشه غذاشو میخورهFood 3D emoticon  نصفه شبم اگه گرسنه باشه نون میخوره بعععععله نون چی فکر کردین مگه از نون بهترم هست به جای این بیسکوییت های بازاری ولی نصفه شبی ترجیح میده غذا نخوره 

تازه یه مسواک کوچولو هم بهش دادم باهاش بازی کنه و به اصطلاح دوست شه  , پرهامم تو بازیش دندونای کوچولوشو مسواک میزنهniniweblog.com

به افتخار گل پسرمممممممniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان امیرحسین
25 آذر 92 12:08
اخه از الان شیشه رو گرفتی؟؟؟ زود نبود؟ بوس برای پرهام عزیزم
مامان محبوبه
پاسخ
هرچی طولانی تر بشه وابستگیش بیشتر میشه سخت تره به خاطر شیشه هم غذا نمی خورد, شیر مادرم تو همین سن میگیرن دیگه کلا تصمیم سختی بود اجراش سخت تر ولی نتیجه عالی
ستایش یاری
27 اردیبهشت 93 20:26
سلام به مامان محبوبه من ستایش هستم وبلاگ همه ی مادرای مهربون رو دیدم و از فرزند شما بیش تر خوشم امد من هم مادرو پدری مهربون مثل شما دارم امیدوارم سایتون بالای سر کوچولوتون باشه
مامان محبوبه
پاسخ
ممنون گلم لطف داری