پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

خورشید زندگی ما

شیرین زبون مامان

  پسر گلم این روزا خیلی بامزه و شیرین حرف میزنه, و مثل بقیه بچه های دیگه یه سری کلمات رو اشتباه میگه ,  اینجا مینوسمشون مطمئنم خودشم در آینده با خوندنش خندش میگیره آشخبوزه *** آشپزخونه پزیدی  *** پختی سازیدن  *** ساختن تیزیون *** تلویزیون خبار *** خراب  کله مقل *** کله ملق (همون پشتک زدن خودمون) حولا *** حلوا پرهام انقدر این کلمرو بامزه تلفظ میکنه که مدل حرف زدن من و باباش رو هم مثل خودش کرده, بعضی وقتها بدون اینکه حواسمون باشه مثلا میگیم وای گوشیم خبار شد! تکه کلام پسملم : آهاااااان فهمیدم (دقیقا با همین غلظت ) و ب...
20 ارديبهشت 1393

یه توپ دارم قلقلیه...

بععععععله پرهام  یه شعر جدید یاد گرفته همون شعر معروف بچگیه همه بچه های ایرانی یه توپ دارم قلقلیه / سرخ و سفید و آبیه/ میزنم زمین هوامیره ..... ما قسمت اول مصراعو میخونیم پرهام کلمات آخرشو خیلی بامزه ادا میکنه تازشم کلی کلمه جدید مثل قسطنطیه باورتون نمیشه؟ کاش میشد اینجا صداشو میزاشتم خودتون گوش میکردین ... راستی  به شب بخیر میگه شبکه   اولین بار که گفت انقدر بامزه بود , شوخی شوخی اسم شبکه هارو بهش یاد دادیم مثل شبکه خبر, شبکه نسیم, شبکه تماشا و ... خیلی از کلمه شبکه نسیم خوشش اومده حالا هر بار میگیم شب بخیر , میخنده و جواب میده شبکه نسیم    ...
26 آبان 1392

شعر خوانی 2

بالاخره پرهام قانع شد که آقا پلیسا شبا بیدارن , دیگه شعر رو درست میخونه شبا که ما میخوابیم ... آقا پلیسه بیداره  حالا یه داستان تازه شروع شده , بهش میگیم بچه جون برو بخواب همه خوابیدن ... حالا چیکار کنیم آقا پلیسه بیداره , بچه به هوای اون نمیخوابه ******* یه چند وقتی بود خیلی فکرم درگیر از شیشه گرفتن پرهام بود خصوصا تو خواب شب , یه شب که خونه مامانیش من تا 12 شب دنبالش بودم غذا بخوره( آخه تازگیا ریزه خوار شده و بازیگوش , نمیشینه غذاشو کامل بخوره باید دنبالش برم) فرداش تا ظهر خوابید بدون شیر خوردن این شد که آخرشب بهش غذا میدیم حتی به زور  پرهامم میخوابه تا صبح آخیشششششش از شب بیداری راحت شدم ...
16 آبان 1392

شعر خوانی

دیگران میگن پرهام یهو به حرف افتاد , ولی من میگم قبلنم حرف میزد منتها تو خونه , تو مهمونی کم حرف تر بود ... هرچی که میگن و میگم مهم نیست! مهم اینه که پسر گلم این روزا خیلی خوب حرف میزنه و جمله سازی میکنه , کلماتی که قبلا اشتباه یا برعکس میگفت درست میگه , تازه شعر کوتاه هم یاد گرفته چند شب پیش بابا فرشیدش بهش شعر : شبا که ما میخوابیم / آقا پلیس بیداره رو ... یاد میداد پرهام هم اینطوری یاد گرفت: شبا میخوابیم/ آقا پلیس خوابیده   هرچی گفتیم آقا پلیس بیداره ولی پرهام از موضع خودش پایین نیومد که نیومد از نظر اون شبا همه میخوابن, هیچ کس بیدار نیست حتی آقای پلیس  جملاتش 4 و 5 کلمه ای شده ... منظورشو خوب م...
13 آبان 1392

بازم حرفای بامزه

4/ مهرماه/92 این روزا پرهام خیلی بامزه حرف میزنه، جملاتش دو کلمه ای شده ، تقریبا همه کلماتی که میگیم رو پشت ما تکرار میکنه امشب خونه مامانیش یه کله گوزن دید پرسید این چیه باباش هم اسمشو گفت سریع پشت حرف باباش گفت "گوزن"! چند تا کلمه رو برعکس میگه کثیف "کفیث" خوابید "خوادیب" تخمه "نخبه" بستنی "بشی" بیسکوییت "بیکو" خوردم "خودم"         ...
7 آبان 1392

حرف زدن بامزه

عزیز دلم الان که یک سال و نیمه هستی خیلی خوب و بامزه تر از قبل حرف میزنی بئیم "بریم" اوشکی  "گوشی" مامی   "مامان مهین" اوشن   "روشن" نیقا    " نگاه" متی "مهدی" البته دائی مهدی به سلام یه وقتایی میگی شلام هرکاری میخوای بکنی قبلش میگی مثلا بخوابم، بشینم بابا یان "باباجان" به منم هرچی دلت بخواد میگی مامانی، مانی،خاله! عمه! داداش! هراسمی که دوست داشته باشی   ...
7 آبان 1392
1